امیرعلی و امیرمحمدامیرعلی و امیرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دغدغه های یک مادر

تجربه های مامان ( محدود کردن بچه ها )

بعضی ها معتقدن بچه نباید به هر چیزی دست بزنه و یکسری محدودیتها لازمه تربیت بچه هاست   بله این درسته ولی اعمال روش های شدید صرفا به خاطر اینکه بچه یاد بگیره بی اجازه به هیچ چیزی دست نزنه   به نظر من کار درستی نیست  .   بچه ها نیاز دارن محیط اطرافشون رو لمس کنند و خودشون خیلی چیز هارو بفهمن   تا اونجایی که میتونیم علامت سوال توی ذهن اونها به جا نذاریم   من به بابا حسین گفتم وسایل خطرناکشو از توی کشوی آشپزخونه به انباری منتقل کنه ،خودم هم تمام کاردو    چاقو و وسایل خطرناک رو از کشوها و طبقات پایین برداشتم حالا بچه ها اجازه دارن داخل کابینتها سرک بکشن و   جواب...
11 شهريور 1393

تجربه های مامان ( چه سنی برای رفتن به مهد کودک مناسب است )

واقعا کارم سخت شده   بعضی وقتها از پسشون بر نمیام   ماشالا دوتان ، دو پسر بچه شیطون   شروع کردن به لجبازی   من نمیدونم چه جوری باید بهشون بفهمونم که نمیشه از هر چیزی دو تا باشه   یا اینکه نوبتی از بعضی وسایل استفاده کنن   واسه اینکه دعواشون نشه بابا حسین رفته یه دسته جارو برقی دیگه خریده   عاشق جارو برقین   با وجود دسته جدید بازهم کار به لج و لجبازی کشیده میشه   مجبور شدم جاروبرقی رو بذارم داخل انباری و خونه رو با جارو دستی تمیز کنم   یکی از نزدیکان پیشنهاد کرد ببرشون مهد کودک که انرژیشون تخلیه بشه   خودم زیاد در ابن...
3 شهريور 1393

شیرین زبونم

دایره  لغات شیرین زبونای مامان شَشه = شلوار عسَه = عسل سایا = سایدا سایا = سارا عیضا = علیرضا با = بابا ( امیر محمد ) سه = پستانک ( امیرعلی) ماما = مامان حما = خرما ( امیر علی ) عطه = عطر ما = ماست نم = هر آنچه که بشه خوردش آبه = آب نا = ناز  
3 شهريور 1393
1